اب دعیدی گل آفرا شبانه سوار پاتسول کردن بوردن پوچن نماز جمه گفتن سداد درنیات

سرد میگری زیر میری کنج خونت می که پیخد میتارتی بازیامنی میگری

میگی پسرام یاگی بود بمسلی که هر ماشدیه مستر آیدار او مستر آ خونوادی مامن

خیری تسو بسده یه پسراش مزد

از دوردست بوشر تو آو وگر میستادی ساکنی نمالی یه جفره سر سمت آ سمان کردودن

و یه کی بسم اقبار رسدام زدند

اکورا سب همان روز کمی باد از براز جون برس نرس دالکی

وستن اخلستون خشکیدی ایز پا در آ وردودن بیی کبی تهران بد افتر کار ریز جمه رسید باشت

غالی یه گروب انگیری دفتر ایران ایر تسیو پنش سات جامشت

خیری مسلی آتش فشان دو داختف افوار مزداز وسته جیگراش ولي

وسته جیگراش ولي هیچ کی جر اتن از دیکشدن بدر خانه شننداشت

مال طور مامورها یه بارک بود که مامورها یه بارک نبودند

ابرام ابن رویت سر پلی خونه شر ونی خوند و داد مزد تسداش برس بدا نیگوش رفیق

تو از کلی اجمان کار ریهاش تو آبودان در بدا ریهاش

برس خونه ابدالی که مطرز رفاش فرقتاد دست ابرام و ابرام شب دمادی پسرش خراق آب رونگه داری بار نها دم اردم سیر چدن

انتا یه مجلز پسرش کرافت و اجله ما چفار کسر ابدالی که رگف کشنگم که ردی خدا کشنگت کنگ

امرباش اکو دست روی دختاری بزار از پسین اروسی بشونم اش رکولم و تنگلتنگو کنم

تا دم اجلک بزارم ایش سنی

امنیاتی ها یک ماه تمام اکورا بوردند آوردند آوردند آوردند آویزان کردند اکندندند بات گفتند اشتباش ده

و اتادل از خوش بشاوات بیداری کار گفتند به انوان ایک جاشوی سور اقوک از کارفتادگی بیش بده ات

اینک اکتزی اچتور شروشت آدم را زندگی درین سارزمی نومیت می کنات

سر چار را داد گستری پیکانی پیچیت تو سیناش

...